عکس روی تو چو در آئینه جام افتاد...
این عکس یه پرنده است که توی آب عکس خودش رو دیده و مجذوب شده...البته این مختص پرندهها نیست توی ما آدمها این وضعیت بیشتر دیده میشه که بهش میگیم نارسیسم یا خودشفیتگی...
مراسم ازدواج ترسناک و عجیب یک دختر و
پسر!!
ژیرکا و ویتالیچ، زن و شوهری هستند که تصمیم گرفتند مراسم
عروسی خود را به شکل عجیبی برگزار کنند. آنها ابتدا در یک
جشن معمولی و در حضور پدر و مادر و دیگر بستگانشان
بایکدیگر ازدواج کردند تا به این ترتیب به خواسته پدر ومادرشان
احترام بگذارند. پس از این مراسم این زوج تصمیم به برگزاری
یک مراسم عجیب با حضور دوستانشان گرفتند. آنها ابتدا
طلاق گرفته و دوباره باهم ازدواج کردند اما این بار با ظاهری
عجیب و ترسناک!
آقای داماد!
عروس خانم!!
توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد …
یک آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت : ابرام اقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم …
آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه هاش …همینجور که داشت کارشو میکرد رو به پیرزن کرد گفت: چی میخوای ننه ؟
پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: همینه گوشت بده ننه !
قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت: پونصد تومن فَقَط اشغال گوشت میشه ننه … بدم؟!!
پیرزن یکم فکر کرد و گفت: بده ننه!
قصاب آشغال گوشت های اون جوون رو می کند ومیگذاشت برای پیرزن ...
اون جوونی که فیله سفارش داده بود همینجور که با موبایلش بازی می کرد گفت: اینارو واسه سگت میخوای مادر؟!
پیرزن نگاهی به جوون کرد گفت: سگ؟!!
جوون گفت: اره … سگ من این فیله هارو هم با ناز می خوره … سگ شما چجوری اینارو می خوره؟!
پیرزن گفت: میخوره دیگه ننه … شکم گشنه سنگم میخوره …
جوون گفت: نژادش چیه مادر؟!
پیرزنه گفت: بهش میگن توله سگ دوپا ننه …ایناره برای بچه هام میخوام ابگوشت بار بذارم !
جوونه رنگش عوض شد … چند تیکه بزرگ از گوشتای فیله رو برداشت گذاشت رو آشغال گوشتای پیرزن …
پیرزن بهش گفت: تو مگه ایناره برای سگت نگرفته بودی؟!
جوون با شرمندگی گفت: چرا !
پیرزن گفت: ما غذای سگ نمیخوریم ننه … بعد فیله ها رو گذاشت اونطرف و اشغال گوشتهاش رو برداشت و رفت !
قصابه هم شروع کرد به وراجی که: خوبی به این جماعت نیومده آقا … و از این چرندیات ... و من همینجور مات مونده بودم ...
چرا حلقه ازدواج در انگشت چهارم قرار میگیرد؟
.۱ ابتدا کف دو دستتان را روبروی هم قرار دهید و دو انگشت
میانی دست های چپ و راستتان را پشت به پشت هم
بچسبانید. ۲. چهار انگشت باقی مانده را از نوک آنها به هم
متصل کنید
۳. به این ترتیب تمامی پنج انگشت به قرینه شان در دست
دیگر
متصل هستند .
4. سعی کنید انگشتان شصت را از هم جدا کنیدانگشت
شصت
نمایانگر والدین است.
انگشت های شصت می توانند از هم جدا شوند زیرا تمام
انسان ها روزی می میرند . به این صورت والدین ما روزی ما را
ترک خواهند کرد
۵. لطفا مجددا انگشت های شصت را به هم متصل کنید .
سپس سعی کنید انگشت های دوم را از هم جدا
نمائید.انگشت دوم (انگشت اشاره) نمایانگر خواهران و برادران
هستند. آنها هم برای خودشان همسر و فرزندانی دارند .
این هم دلیلی است که انها ما را ترک کنند
6. اکنون انگشت های اشاره را روی هم بگذارید و انگشت های
کوچک را از هم جدا کنید.
انگشت کوچک نماد فرزندان شما است دیر یا زود آنها ما را ترک
می کنند تا به دنبال زندگی خودشان بروند.
7. انگشت های کوچک را هم به روی هم بگذارید. سعی کنید
انگشت های چهارم
(همان ها که در آن حلقه ازدواج را قرار می دهیم) را از هم باز
کنید.
احتمالا متعجب خواهید شد که می بینید به هیچ عنوان نمی
توانید آنها را از هم باز کنید.
به این دلیل که آنها نماد زن و شوهرهای عاشق هستند که
برای تمام عمر با هم می مانند.
عشق های واقعی همیشه و همه جا به هم متصل باقی می
مانند.
انگشت شصت نشانه والدین است . انگشت دوم خواهر و
برادر انگشت وسط خود شما .
انگشت چهارم همسر شما . و انگشت آخر هم نماد فرزندان
شما است.