اینده

 

 

خدایا ، راهی نمی بینم ، آینده پنهان است … اما مهم نیست ، همین کافیست که تو راه را می بینی و من تو را

غربت

از وقتی دایی جونم برگشته مشهد چقد تحمل همدان برام سخت شده 

دلم خیلی گرفته. کاش بود  

تازه دارم طعم غریبی رو می چشم